دلیلهای امکان ارتباط
بر امکان ارتباط با حضرت حجت در غیبت کبری, دلیلهایی می توان اقامه کرد, که در مجموع, به سه دلیل می رسد:
1. روایات.
2. اجماع.
3.داستانها.
روایات
روایاتی که امکان دیدار با حضرت را بیان کند, اندک شمارند (3عدد) و از جهت سند و دلالت مخدوش.
* امام صادق (ع) می فرماید:
(لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة ولابدّ له فی غیبته من عزلة, ونعم المنزل طیبة وما بثلاثین من وحشة151.)
صاحب این امر, بناگزیر, غیبتی دارد و در دوران غیبت, از مردم کناره می گیرد و نیکو منزلی است مدینه طیبه و با سی تن, وحشتی نیست.
(عُزْله), یعنی کناره گیری از خلق.
علامه مجلسی نقل می کند که در برخی نسخه ها عبارت این گونه آمده:
(ولا له فی غیبته من عزله).
در غیبت از مردم کناره نمی گیرد.
می افزاید:
(ظاهرتر آن است که قول نخست را بپذیریم و این نظر, موافق دیگر کتابهاست152.)
به
نظر می رسد که احتمال دوم, صحیح باشد, زیرا, روایت, با احتمال دوم,
سازگارتر است. یعنی امام, با این که از دیده ها نهانند, امّا از مردم جدا
نیستند.
افزون بر این, روایاتی داریم که تصریح دارند حضرت در میان
مردم است و به آنان سلام می کند, ولی مردم حضرت را نمی شناسند. ملاصالح
مازندرانی, همین گونه به توجیه این احتمال پرداخته است153.
به این
حدیث, استدلال شده که همیشه سی تن با حضرت همراهند. و آنان, حضرت را می
بینند. بدیهی است که با مردن یکی, دیگری در خدمت حضرت, درخواهد آمد.
(این
حدیث, دلالت دارد که حضرت, بیشتر در مدینه و اطراف مدینه است و سی تن از
موالی و خواص با آن حضرت, همراهند که اگر یکی بمیرد, دیگری به جای او می
نشیند154.)
محدث نوری در جنةالمأوی, برای اثبات داستانهایی که نقل کرده, به این حدیث استناد می جوید:
(وهذه
الثلاثون الذین یستأنس بهم الامام(ع) فی غیبته لابد ان یتبادلوا فی کل قرن
اذ لم یقدّر لهم من العمر ماقدّر لسیدهم(ع) ففی کل عصر یوجد ثلاثون مؤمناً
ولیّاً یتشرّفون بلقائه155.)
واین سی تن, که امام با آنان انس می
گیرد در زمان غیبت, بناچار, در هر قرنی تغییر می کنند; زیرا عمری که برای
سرور آنان مقدر شده, برای آنان نیست; از این روی, در هر عصری, سی مؤمن
دوستدار, مشرف به لقای حضرت می شوند.
نقد و بررسی
در این که گروهی امکان دارد در خدمت حضرت باشند, تردیدی نیست, ولی پذیرش این حدیث, با معنایی که ذکر کرده اند, پذیرفتنی نیست.
اینک اشکالاتی که بر این حدیث وارد است:
1. حدیث از جهت سند ضعیف است; زیرا یکی از راویان, علی بن ابی حمزه بطائنی, رئیس واقفیه است156.
مگر
این که احتمال داده شود که حدیث را پیش از قول به وقف نقل کرده, از این
روی علامه, در مرآةالعقول, این حدیث را (ضعیف) یا (موثق) دانسته است. ولی
به تنهایی, قابل استناد نخواهد بود.
علامه مجلسی, بعد از نقل این
حدیث, در بحارالانوار, از غیبت نعمانی, سند صحیحی برای آن ذکر کرده157,
بدون این که حدیث را نقل کند که به نظر می رسد, در کلام وی, اشتباهی رخ
داده و سندی که مربوط به حدیث پس از این روایت, در غیبت نعمانی آمده158,
برای این حدیث نقل کرده است. در حاشیه (بحارالانوار), به این اشتباه تصریح
شده است.
2. متن این حدیث, پذیرفتنی نیست; زیرا در آن آمده: سی تن
همراه دارد, پس وحشتی ندارد. گویا حضرت از تنهایی وحشت داشته,این سی تن
همراه و مونس, سبب شده اند که حضرت وحشتی نداشته باشد!
علامه مجلسی, معنای دیگر نیز ذکر کرده:
(دوستداران حضرت, به خاطر انس با یکدیگر, دچار وحشت نمی شوند.)
3. معمولاً شارحان کافی, این حدیث را مربوط به دوران غیبت صغری دانسته اند که مکان حضرت, شهر مدینه بوده است.
علامه
مجلسی, در مرآة العقول, در شرح این حدیث, ظاهراً آن را مخصوص غیبت کبری
دانسته و از قول به غیبت صغری, با عنوان (قیل) یاد کرده است159.
در
شرح حدیث بعدی, اشاره می کند که این حدیث مربوط به دوران غیبت کبری است و
این سی تن را از خواص و موالی و خدمتگزاران حضرت می داند160.
ملاصالح مازندرانی نیز, غیبت را غیبت کبری می داند و چنین استدلال می کند:
(لانه یعتزل فیها الناس جمیعاً161.)
زیرا در آن غیبت, از تمام مردم کناره گیری می کند.
اصل
توجیه ملاصالح با بحث و زمان ما منافاتی ندارد, زیرا وی در دوران غیبت
کبری, معتقد است تمام مردم به حضرت دسترسی ندارند و تنها خدمتگزاران حضرت
,ایشان را می بینند. ولی با توجه به این که در حدیث, جایگاه امام مدینه
معرفی شده است, با غیبت صغری, مناسبت تر می نماید. فیض کاشانی حدیث را
مربوط به غیبت صغری دانسته و در شرح آن می نویسد:
(ومعه ثلاثون من شیعته یأنس بعضهم ببعض فلاوحشة لهم کأنه أشاد بذلک الی غیبة القصیرة فان فی الطویلة لیس لشیعته إلیه سبیل162.)
همراه
حضرت, سی تن از شیعیان وی وجود دارند که با هم انس گرفته و وحشتی ندارند.
گویا این حدیث دوران غیبت کوتاه را بیان می کند; زیرا در غیبت کبری,
شیعیان حضرت, به وی دسترسی ندارند.
آن گونه که در کلام فیض و ملاصالح
آمده, اگر غیبت کبری مراد باشد, مراد از سی تن خدمتگزاران حضرت هستند که
در روایت بعدی از آنان به (موالی خاصه) تعبیر شده و در کلام مجلسی نیز
آمده بود ودلالتی بر گفته استدلال کنندگان ندارد.
* موثقه اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) که فرمود:
(للقائم
غیبتان: احداهما قصیرة والاخری طویلة الغیبة الاولی لایعلم بمکانه فیها
الاخاصة شیعته والاخری لایعلم بمکانه فیها الاخاصة موالیه163.)
حضرت
قائم, دو غیبت دارد: یکی کوتاه و دیگری طولانی است. در غیبت نخست, از مکان
حضرت کسی آگاه نیست, مگر شیعیان خاص و در غیبت دوم, مکان وی را نمی داند,
مگر موالیان خاص آن حضرت.
این روایت را نعمانی از ابن عقده و کلینی با تفاوت اندکی در سند, نقل کرده است164.
از این روایت, دو نکته فهمیده می شود:
1.
حضرت مانند دیگران, مکان دارد و دیدار با وی برای کسانی میسر است که از
مکان وی آگاه باشند. پس حضور حضرت در جامعه, به صورت روح مجرد و مانند آن,
صحیح نیست.
2. در غیبت کبری, موالیان خاص مکان حضرت را می دانند و با وی, دیدار می کنند.
موالیان,
چه کسانی هستند که بر شیعیان خاص امتیاز دارند و در غیبت کبری در خدمت
حضرت قرار دارند؟. ملاصالح مازندرانی, می نویسد: (منظور از (خاصه موالی),
حواریون حضرت هستند165.)
علامه مجلسی, در شرح این حدیث می نویسد:
(إلاّ
خاصة موالیه) ای خدمه و اهله واولاده او الثالثین الذین مضی ذکرهم وفی
الغیبة الصغری کان بعض خواص شیعته مطّلعین علی مکانه کالسّفراء وبعض
الوکلاء166.)
(منظور از موالی خاصه, خادمان و خاندان و فرزندان وی
هستند, یا سی نفری که پیش از این گذشت. و در غیبت صغری, برخی خواص شیعه از
مکان حضرت آگاه بودند, مانند سفراء و برخی از وکلای حضرت.
در این جا,
علامه مجلسی, امکان ارتباط با حضرت را برای شیعیان جایز نمی داند و در
ادامه شرح حدیث, توقیع شریف را از کتاب صدوق, نقل می کند.
این که
علامه مجلسی به اهل و فرزند حضرت اشاره دارد, صحیح نمی نماید و امکان دارد
برگرفته از افسانه جزیره خضراء باشد و یا برخی روایات که متن و سند متقنی
ندارند.
فیض کاشانی, در وافی (خاصة موالی) را به خدمه حضرت تفسیر کرده و تصریح می کند که شیعیان در دوران غیبت, به آن حضرت دسترسی ندارند:
(کانه یرید بخاصة الموالی الذین یخدمونه لأنّ سائر الشیعه لیس لهم فیها الیه سبیل167.)
* مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود:
(إنّ
لصاحب هذا الأمْرِ غَیْبَتین احدیهما تطولُ حتّی یقُول بعضهم: مات وبعضهم
یَقُولُ: قتل وبعضهم یقول: ذهب, فلایبقی علی امرِهِ من اصحابه الاّ نفر
یسیر, لایطّلع علی موضعه أحد من ولی ولاغیره إلاّ المولَی الذی یلی
أمرَهُ168.)
برای صاحب این امر, دو غیبت است: یکی از آن دو طولانی
است تا این که بعضی از مردم گویند: مرده است و برخی گویند: کشته شده و
گروهی گویند: رفته است. پس بر اعتقاد به حضرت, از اصحاب وی کسی باقی نمی
ماند, مگر افراد اندکی. هیچ کس از جایگاه او آگاه نیست, نه ولی و نه
دیگران, مگر خادمی که کارهای ایشان را انجام می دهد.
این حدیث در
بحارالانوار ذکر شده, ولی به جای (من ولی ولاغیره169), (من ولده) آمده
است. مجلسی این حدیث را از کتاب الغیبة شیخ طوسی, نقل کرده که در یک مورد
(من ولده) دارد170 ودر مورد دیگر هیچ یک از این دو را ندارد و فقط
(لاغیره)171 دارد. و در نقل (البرهان) متقی هندی, مانند غیبت نعمانی آمده
و روایت از امام حسین(ع) است172.
این حدیث, گذشته از ضعف و اضطراب
سند, دلالت می کند که فقط غلامی که در خدمت حضرت است از جایگاه امام,
آگاهی دارد و با ایشان ارتباط دارد و دیگر مردم, به خاطر طولانی شدن غیبت,
معتقد به مرگ حضرت می شوند و اندکی بر اعتقاد به بقای ایشان باقی می
مانند.
نتیجه
در ارتباط با نظریه دوم و
روایاتی که نقل گردید, به این نتیجه می رسیم که شیخ طوسی و سید مرتضی دلیل
مستدلی بر ارتباط و مشاهده ارائه ندادند, بلکه در پاسخ از اشکالی, احتمال
درک فیض را برای برخی خواص محتمل دانستند و از جهت ادله نقلی, که عمده
دلیل در این باب است, تنها رؤیت و مشاهده را برای موالی خاص, ممکن می
دانند و منظور از موالی, خدمتگزاران حضرت هستند. براساس همین روایات, شیخ
مفید درباره ارتباط با حضرت, در غیبت کبری می نویسد:
(بانّه لابدّ
للقائم المنتظر من غیبتین احدهما أطول من الاُخری ویَعْرف خبره الخاص فی
القُصْری ولایعرف العامُّ له مستقراً فی الطولی الاّ من تولّی خدمته من
ثقاة اولیائه ولم ینقطع عنه الی الاشتغال بغیره173.)
قائم منتظر,
بناچار دو غیبت دارد: یکی از دیگری طولانی تر است. افراد خاص از اخبار
ایشان در غیبت صغری آگاه می شوند و جایگاه استقرار وی را تمام مردم در
غیبت کبری نمی شناسند, مگر کسی که متولی خدمت حضرت باشد. از دوستان مورد
اعتماد که بجز به خدمت حضرت, به کار دیگری نپردازد.
آنچه شیخ مفید,
بیان کرده برگرفته از روایاتی است که ذکر شد. موالی خاص از مکان حضرت
آگاهی دارند. بنابراین, کسانی که به طور مطلق به مفید نسبت داده اند که
ایشان ارتباط با حضرت را روا می دانسته, به دور از حقیقت است. تکیه مفید
بر این نکته که به کار دیگری نپردازد, به خاطر محدود کردن این ارتباط به
خادمان آن حضرت است.
به هر حال, اگر (خاصه موالی) را شامل شیعیان
مخلص غیر خادم و شخصیتهای وارسته و ابدال بدانیم, می توان گفت که ممکن است
برخی از شخصیتهای بزرگ درک فیض حضور حضرت را بیابند بدون این که ادعایی
داشته باشند.
اجماع
از دیگر شواهدی که بر
امکان ارتباط در عصر غیبت ذکر کرده اند, اجماع است. یعنی عالمی, سخنی از
حضرت مهدی(عج) شنیده و آن را به خاطر این که تکذیب نشود, در قالب اجماع
بیان کرده است.
محقق تستری, در کشف القناع برای اثبات اجماع, و گونه های آن می نویسد:
(برخی
بزرگان و حاملان اسرار ائمه(ع),مسائلی را از امام عصر(عج) دریافت کرده
اند. و چون امکان اعلان آن نبوده با عنوان اجماع از نظر امام زمان(ع) یاد
می کنند.)
وی, بر این اساس, اکثر زیارات و آداب و اعمال معروفی که
بین امامیه متداول است و مستندی از اخبار و کتابهای بزرگان گذشته ندارد,
در همین نکته می داند:
(برای گروهی از حاملان اسرار ائمه, علیهم
السلام, علم به سخن امام غائب, ثابت می شود, با نقل یکی از سفیران, یا
خدمتگزاران آن حضرت در نهانی, به گونه ای که یقین حاصل شود, یا با توقیع و
نگارش, یا با شنیدن از حضرت, به صورتی که منافی امتناع رؤیت در زمان غیبت
نباشد و چون نمی تواند به آنچه اطلاع یافته, تصریح کند و اعلان بدارد که
سخن از کیست و در دیگر ادله علمی موجود, دلیلی بر آن ندارد… و مأمور به
پنهان داشتن آن نیست, آن را به صورت اجماع ذکر می کند. شاید همین اصل, در
بسیاری از زیارات و آداب و اعمال معروفی باشد که بین امامیه متداول شده و
مستند ظاهری از اخبار و کتابهای گذشتگان ندارد…174.)
محدث نوری, در
جنةالمأوی175 و نجم الثاقب176, با توجه به گفته محقق تستری, آن را دلیل بر
امکان ارتباط گروهی با حضرت حجت(عج) می گیرد.
در پاسخ از ادعای محقق تستری می توان نکاتی را طرح کرد:
1.
این ادعا, با روایات امتناع رؤیت در عصر غیبت, ناسازگاری دارد و تعبیر به
سفیر در غیبت کبری, صحیح نیست و توقیع و نگارش در این زمان نیز امکان
ندارد. باید دلیل خاصی بر اثبات آن ارائه گردد و با حدس قابل پذیرش نیست.
2.
علما, هیچ گونه حجیتی برای چنین اجماعی قائل نیستند و حتی اجماع لطفی و
دخولی را که احتمال حضور امام در جمع اجماع کنندگان است, ردّ می کنند.
شیخ عبدالکریم حائری, در دررالفوائد, پس از ذکر اجماع دخولی و اجماع لطفی و ردّ آنها چنین اظهار نظر می کند:
(ان
الطریق الاول مما لایمکن تحصیله فی عصر الغیبة… والطریق الثانی لیس صحیحاً
لعدم تمامیة البرهان الذی اقیم علیه فانه بعد غیبة الامام علیه السلام
بتقصیر منا کل مایفوتنا من الانتفاع بوجوده الشریف وبما یکون عنده من
الاحکام الواقعیة قد فاتنا من قبل انفسنا فلایجب علیه عقلاً ان یظهر
المخالفة عند اتفاق العلماء اذا کان اتفاقهم علی خلاف حکم الله
الواقعی177.)
راه نخست [اجماع دخولی] از آن مواردی است که در عصر
غیبت تحصیل آن امکان ندارد. و راه دوم [اجماع لطفی] نیز درست نیست; زیرا
دلیل آن کامل نیست. چون پس از غیبت امام, به خاطر تقصیری که از ما رخ
داده, هر چه از بهره مندی از وجود حضرت محروم بمانیم و آنچه از احکام
واقعی که نزد آن حضرت است از دست بدهیم, از جانب خود ماست و بر امام عقلاً
واجب نیست که با اتفاق علماء, مخالفت کند, آن گاه که اجماع آنان بر خلاف
حکم واقعی باشد.
آن گاه که امام, وظیفه برای اصلاح آنچه با واقع
ناسازگار است, نداشته باشد, به طریق اولی, در باب آداب زیارت و… وظیفه ای
نخواهد داشت.
افزون بر این, علمای ما, در گذشته و حال, به این نکته
به روشنی اشاره کرده اند که وظیفه مردم در غیبت کبری, مراجعه به علماست.
کراجکی, پس از بیان احتمال بهره وری گروهی از اولیاء, به این نکته تصریح
می کند178 و شیخ مفید, اظهار می دارد که باید به فقهاء مراجعه کرد و اگر
آنان, پاسخی از روایات نیابند, باید از عقل, که حجت باطنی است استمداد
بجویند و عقل را به عنوان منبع احکام شرعی, معرفی می کند:
(ویستعینوا
فی معرفة ذلک بعلماء الشیعه وفقهائهم وان کان ـ والعیاذ باللّه ـ لم یوجد
فیما اختلفوا فیه نص علی حکم سمعی فلیعلم ان ذلک مما کان فی العقول و
مفهوم احکام العقول…179.)
در موارد اختلافی, از علما و فقهای شیعه,
کمک بخواهند و اگر در آنچه اختلاف کرده اند, دلیلی نیافتند, پس بدانند این
از مواردی است که در عقلها نهفته و مفهوم حکم عقلی است.
3. احتمال
دارد مواردی که وی اشاره دارد و دعاهایی که به برخی آموخته, در خواب بوده
است, آن گونه که سید بن طاووس, در شرح دعای مصری در مهج الدعوات, ذکر
کرده180 و فقط در یک مورد گفته که صدای حضرت را در سرداب سامراء شنیده که
به دعا مشغول است181 و در آن جا نیز, ادعای رؤیت نکرده است.
4. ما
اگر آنچه را که محقق تستری گفته, صحیح بدانیم, باز دلیلی بر ادعای محدث
نوری نخواهد شد که داستانهایی در مشاهده حضرت آورده است, زیرا محقق تستری,
فرض را جایی گرفته که مرتبط با امام عصر(عج), به هیچ وجه ادعای مشاهده
ندارد و به خاطر همین ادعا نداشتن, نظر حضرت حجت را, به عنوان اجماع نقل
می کند و از اظهار مشاهده, اجتناب می ورزد, چرا که تکذیب خواهد شد.
پی نوشت ها :
151. (کافی),ج 340/1; (بحارالانوار), ج153/52, 157; (کتاب الغیبة) نعمانی 188/ ح41.
152. (مرآة العقول), ج50/4.
153. (شرح کافی), ملا صالح مازندرانی,ج 243/6, تحقیق و تعلیق شعرانی, اسلامیه, تهران.
154. (بحارالانوار), ج158/52.
155. (جنة المأوی), چاپ شده در (بحارالأنوار), ج320/53.
156. (جامع الرواة), ج547/1, دار الاضواء, بیروت.
157.(بحارالانوار), ج157/52.
158. (کتاب الغیبة), نعمانی 188/, ح43.
159. (مرآة العقول), ج50/4.
160. (همان مدرک) 52/.
161. (شرح کافی), ملا صالح, ج243/6.
162. (وافی), ج412/2.
163. (کافی),ج 340/1.
164. (کتاب الغیبة), نعمانی 170/.
165. (شرح کافی), ملا مصالح, ج245/6, ح19.
166. (مرآة العقول), ج52/4.
167. (وافی), ج416/2.
168. (کتاب الغیبة), نعمانی, 171, 172.
169. (بحارالانوار), ج153/52.
170. (کتاب الغیبة) 162/, ح120.
171. (همان مدرک) 61/ ح60.
172. (منتخب الاثر) لطف اللّه صافی 253/, به نقل از: (البرهان فی علامات آخر الزمان), متقی هندی.
173. (المسائل العشرة فی الغیبة) 82/, کنگره هزاره شیخ مفید.
174. (کشف القناع), اسداللّه تستری, معروف به محقق کاظمی 230/, چاپ سنگی,افست, مؤسسه آل البیت, قم.
175. (جنة المأوی), چاپ شده در (بحارالأنوار), ج321/53 .
176. (نجم الثاقب) 489/.
177. (الدرر الفوائد) 372/, انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
178. (کنزالفوائد), ج218/2.
(فاما
الذی یجب ان یفعله الیوم المسترشدون ویعوّل علیه المستفیدون فهو الرجوع
الی الفقهاء من شیعة الائمة وسؤالهم فی الحادثات عن الاحکام والاخذ
بفتاویهم فی الحلال والحرام. فهم الوسائط بین الرعیة وصاحب الزمان, علیه
السلام, والمستودعون احکام الشریعة الاسلام و لم یکن الله تعالی یبیح
[لحجته] صلی اللّه علیه, الاستتار إلاّ وقد اوجد (للأمة) من فقه آبائه ما
تنقطع به الأعذار.)
179. (الرسالة الاولی فی الغیبه) شیخ مفید, 15/, کنگره.
180. (مهج الدعوات), سید بن طاووس 280/, دارالذخائر, قم; (جنة المأوی), چاپ شده در (بحارالأنوار) جلد 228/53.
181. (مهج الدعوات) 296/.