چندی پیش چند تن از دانشجویان فعال دانشگاه آزاد رودهن دعوت صمیمی رهبرشان را لبیک گفته و راهی حسینیه
عشق(حسینیه امام خمینی) شدند و از بیانات رهبرشان استفاده کردند و افطار را سر سفره امامشان باز کردند.
تقدیم به همه سربازان حسینیه امام خمینی
روی گلیم می خواهی نماز بخوانی، فقط باید بروی بیت رهبری که اینجا
اقلیم عاشقان خداست. به خورشید می خواهی سلام کنی، فقط باید بروی خانه ماه
که اینجا کاشانه نائب امام زمان است. آه که چه زیباست بیت رهبری. خانه
امید ماست بیت رهبری. ما آشناییم از روز نخست با این آشیانه. خیمه حسین
است بیت رهبری. دیوارش سنگ ندارد. پنجره اش پرده ندارد. زمینش فرش ندارد.
نان دشمن را همین ? سانتی های زیبا آجر کرده است. امروز برای نماز به
امامت حضرت ماه رفتم بیت رهبری. به سرباز بیت گفتم: مرا بیشتر بگرد. بیا
این موبایلم، این کلید خانه ام، این خودکارم، این ساعتم. اصلا همه دار و
ندارم را به تو تحویل می دهم؛ کارت هم نمی خواهم. من می خواهم سبکبار بروم
پیش آقا. مرا خوب بگرد. گناهان مرا از جان من بیرون ریز. بریز در جوی آب
خیابان فلسطین. خوب نفس مرا ورانداز کن. بیشتر بگرد. من نمی خواهم ماه،
مرا با تاریکی ببیند. این هوای نفس من هم مال تو. کارت هم نمی خواهم. من
اینجا فقط می خواهم هوای ماه را داشته باشم. می خواهم از سر و کول ستاره
ها بالا بروم تا مگر ماه را ببینم. مرا خوب بگرد اخوی. من آلوده ام. می
خواهم شست و شویی کنم و آنگه قدم بگذارم در خرابات. گفت: عاشقی؟ گفتم:
عاشقم؛ دیر ما اینجاست. خرابات ما اینجاست. اینجا کوی لیلای ولایت است.
اینجا خانه علی است. ساده نیست که هست. باصفا نیست که هست. خانه ماه نیست
که هست. گفت: تو را خوب گشتم. برو داخل. گفتم: السلام علیک یابن فاطمه
الزهرا. گفت: چیزی گفتی؟ گفتم: آری، گفتم؛ فرزند زهراست خامنه ای. سید و
سالار است خامنه ای. دلبر و دلدار است خامنه ای. آقای ماست خامنه ای.
بابای ماست خامنه ای. عباس نگهدار است خامنه ای. گفت: برو دیگر. آقا شروع
کرد. گفتم: چه کار کنیم؛ ما ستاره ها قبل از نماز، خم ابروی یار مست مان
می کند. فریاد بکش محراب. نه از دست آن “حافظ حرف”، که از دست این “حافظ
هفت”. از بس قشنگ نماز می خواند. بنازم دعای قنوتت را ای حضرت ماه: “اللهم
اغفر لی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب”.